• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

دل نوشته غدیر

13 مهر 1394 توسط موسوی

 


بنویس ای قلم ، می دانم میان واژگانی شگرف مبهوت وحیرت زده ای، باری سنگین بر دوشت افتاده است .خوش به حالت ، چه سعادتی نصیبت شده از غدیر واز علی گفتن ، پس یا علی بگو وبنویس می دانم که از قدر غدیر وصاحب غدیر سخن گفتن قدرتی عظیم می خواهد .ای قلم یا علی بگو وبا اقتداراز غدیز بنگار.
ازآن روز ،آن روزی که خورشید شادمان ترین طلوع عمرش را داشت ،لباس زرینش را به تن کرده بود،باد قصرطلایی خورشید را جارو می کرد وابر آن را آب می زد فمیان صحرا و لوله بود.خارها ازط شادمانی پر از شکوفه های سرخ شده بودند
غدیرخم دلش پر از اضطراب بود و دریای دلش را آشوب طوفان دلهره برهم زده بود اما خم خم به ابرو نمی آورد.آن روز حواسش به دو نخل پیر بود سالها از عمرشان می گذشت اما همچون جوانه ای نو رسته در دل صحرا هراس سر تاپای وجودشان را پر کرده بود شاخه های بلندشان می لرزید ونسیم آنها را در آغوش گرفته بود تا کمی آرام گیزند اما با صدای زنگ کاروان دلهرشان شدید تر شد،دیگر کاری از دست نسیم بر نمی آمد، نسیم خود نیز به تلا طم افتاد، کاروان نزدیک تر می شد ،باد از همه دپیشی گرفت وخاک قدم های کاروانیان را سرمه چشمانش می کرد ،مست انفاق خوش ساربان گشته وتربت پاک قدم هایش رابرسرو سینه می انداخت ،نسیم میان نخل ها دوید و گیسوان پریشان را مرتب کرد. با صدا ایست ساربان زمین و آسمان از حرکت ایستاد وسر تا پا گوش منتظر خبری عظیم شد.دانه های کوچک شنر از سوال خیره به هم صف شدند. شتران محملها را به زمین انداختند.گویا در انتظار باری گران بها تر بودند، میان دریای متلاطم انبوه کاروانیان ناگهان موجی از نور به آسمان برخاست گویا خورشید و ماه بر زمین قدم گذارنده اند و آمده اند تا رخت سیاه جهالت را ازتن زمین وزمینیان بیرون آوردند . خورشید دیگر توان ایستادن نداشت بر شانه تب دار ابرها تکیه داد واشک ریخت ودر گوش آسمان نجوا می کرد بنگر ید گویا ابراهیم می آید تا آخرین خشت خانه خدا را بگذارد،آسمان عظمتش چه نا چیز شده بود و غدیر کوچک خم همچون شب قدر گشته بود برتر از هزاران شب تا سحر ملائک پر وبالشان رامیان آن می شستند وبر صاحب غدیر ،بر مولای غدیر سلام می دادند. آری خورشید وماه بر دوش مکان وزمان پا نهادند وخورشید مهر ومهربانی محمد مصطفی (ص) لب به سخن گشود سخنانش همچون شهابی که دل تاریک یلدا را می شکافت از زمین تا آسمان پیش می رفت و زمینیان و آسمانیان به او لبیک می گفتند .
حرف های مصطفی هم بوی سفر میداد وهم بوی رسیدن مسافر ،امینی که امانت دار کلید سعادت و خوشبختی خلایق بود آن روز ،درکنار غدیر بار امانت به دوش علی (ع) نهاد،رئ به آسمان وزمین کرد وفریاد برآورد اکنون علی ساربان این کاروان است ، کوله بارتان را پر از عشق او کنید .
یاعلی بگویید این راه به بیراهه نمی رود. خورشید از همه پیشی گرفت به زمین آمد وبر دست علی بوسه زد،ملائک تهلیل گوی آسمان را آذین بستند، درخت نخل شعر می سرلئید ودست شکر به آسمان دراز کرد چه روزی بود روز غدیر.

 

زینب موسوی

 

مطلب بعدی
 2 نظر

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت

نظر از: شاهمرادی [عضو] 
  • ✿جوادالائمه آبدانان✿
شاهمرادی

احسنت

1395/06/11 @ 09:09
نظر از: talabe_nevesht [عضو]

با سلام و عرض ادب
کاربر گرامی ضمن تشکر از تلاش شما در سامانه، نوشته حاضر در وبلاگ طلبه نوشت و طلبه نوشت نشریه بر خط منتشر گردید.
موفق باشید.

1394/07/14 @ 11:24


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه الزهرا(س) شوش دانیال

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • چکیده پایان نامه
  • خضوع قلم
  • چکیده تحقیق پایانی
  • تأثير امدادهاي غيبي در نبرد حق و باطل از منظر قرآن كريم
  • تحقیق ویژوهش از منظرآموزه های اسلامی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

دعای مطالعه

«اللهُّمَ اَخرُجنی مِنَ ظُلَماتِ الوَهم بارخدایامراازتاریکی های وهم وخیال خارج کن وَاکرِمنی بِنُورِالفهم وبه من نورفهم وآگاهی عنایت فرما اللهُّم ا َفتِح عَلَینااَبوابَ رَحمَتِک خداوندادرهای رحمتت رابه روی مابگشا وَانشُرعَلَیناخَزائِنَ عُلوُمِک وگنجینه های علومت رابرمابگستران بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ به حق بخشندگی ات ای مهربانترین مهربانان».
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس